سامیارکوچولوسامیارکوچولو، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

کنجد کوچولوی مااااا

19 اسفند

سلام عشق مامان..این اولین پستیه که برات میزارم  مامان تنبل داری ولی جاش خاله همه چیزو برات نوشته  دستش درد نکنه از وقتی رفتی تو هفته 21 مامان تکوناتو حس میکنه... معلومم هست که خیلی شیطونی چون یه لحظه اروم نداری تا دقت میکنم میبینم که داری وول میخوری شیطون بلا دو هفته رفتیم با هم تهران و بابا رو تنها گذاشتیم... اونجا که بودم بابا با خوشحالی زنگید و گفت ماشین خریده...منم از اونجا ذوق ماشین و میکردم تا اینکه 5 شنبه برگشتیم و بابات از اون موقع یکسره بیرون دعوت کردمون با مامی هم ذوق ماشینو داشت هم مارو  البته فک کنم بیشتر ذوق ماشینو داشت نهار همون پنجشنبه که رسیدیم برامون کباب گرفته بود بعد زنگید گفت حاضر شو بریم یه ج...
19 اسفند 1393

9 اسفند... عیدی خاله رضوان و روز پسر

سلام عسلم... اینام عیدی های که خاله جون برات خریده... مبااارکت باشه.... ... ضمنا امروز روز پسر... اولین روز پسر تو گل خاله... 💓روز پسر مبارک💓 امروز تو تقویم هخامنشی روز پسره... ﺭﻭﺯ ﭘﺴﺮ ﻣﺒﺎﺭكــ بابايي هاي اينده سلطان غــرورا تكيه گاهاي محكــم غيرتيـــاي خواستنــي تـه ريش دارا گــُل پسـرا كه دنياشون پر از پیراهــن و شلواره پر از کتونی و کالج و ادکلن قربون صدقه هایی که از مادرشون میرن چشم غره هایی که به باباهه میره صاحب تلفن های 1 دقیقه ای عاشقهای مطلق مامانا ابهت دستهای مردونه سر گذاشتناشون روی پای مادر عاشقان سیب زمینی سرخ کرده آهنگ گوش دادنای نص...
9 اسفند 1393

1 اسفند--- مامان مهسا در تهران

سلام عسل خاله مامان مهسا تصمیم گرفت با ما و مامی بیاد تهران  و دوهفته پیشمون بمونه... من و رادین کلللی ذوق کردیم.... رادین جیگر طلا که صبحها که از خواب بیدار میشه اول از همه حال خاله مهساشو میپرسه... همش نگرانه که نکنه خاله مهسا بره خونه خودشون... بذار یکم از پسر خالت رادین برات بگم... هر دفعه که مامان مهسا را میبینه حال تو را میپرسه و میگه مهسا نی نی ات بدنیا نیامده هنوز.... یکروزم به مامان مهسا میگفت...مهسا ماشینو بخور تا نی نی ات تو دلت باهاش بازی کنه این دو هفته همش به خیابون و خرید بودیم واسه تو و رادین... وسایلی که مامی واسه پسملی خریدن تو این دو ...
1 اسفند 1393
1